کد مطلب:315439 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

خروج برای مبارزه در معیت سیدالشهداء و برای طلب آب
من جمله از خصایص مبارزت آن جناب آن است كه به اتفاق و همراهی و خدمت حضرت سیدالشهداء علیه السلام به میدان رفتند و در هیچ یك از شهداء اینطور نشد. دیگر آنكه به عنوان طلب آب بیرون شد و قدم در میدان گذارد و این جنود یك رادع و مانعی از قتال و اظهار شجاعت و ظهور قدرت و قوه آن جناب بود در مقام قتل عمومی به عنوان جهاد و كانه آن مشك آب برای اطفال تشنه كام یك سدی بود برابر آن حضرت از كشتن آن قوم و الا بروز شجاعت و قوه و سطوت آن شیر بیشه ی آل محمد علیهم السلام بیش از این ها بود. چنانچه در بعضی كتب معتبره نقل شده:

ان العباس لما رای وحدته اتی اخاه و قال یا اخی هل من رخصة فبكی الحسین علیه السلام بكاء شدیدا حتی ابتلت اللحیة بالدموع و قال یا اخی كنت العلامة من عسكری و مجمع عددنا فاذا انت غدوت الی الجهاد یؤل جمعنا الی الشتات و عمارتنا تنبعث الی الخراب فقال العباس فداك روح اخیك یا سیدی قد ضاق صدری من الحیوة الدنیا و ارید ان اخذ الثار من هؤلاء المنافقین فقال الحسین علیه السلام اذا غدوت الی الجهاد فاطلب لهؤلاء الاطفال قلیلا من الماء قال فلما اجاز الحسین اخاه العباس للبراز برز كالجبل العظیم و قلبه كالطود الجسیم لانه كان فارسا هماما و بطلا ضرغا ما و كان جسورا علی الطعن و الضرب فی میدان الكفاح و الحرب [1] .

وقتی حضرت عباس (ع) تنهایی امام حسین (ع) را دید نزد برادرش رفت و عرض كرد: برادر جان آیا به من اجازه [میدان] می دهی، در این هنگام امام حسین (ع) گریه ی شدیدی نمود به گونه ای كه محاسن شریفش از اشك دیدگانش خیس شد سپس فرمود: برادرم تو علمدار سپاه من و موجب همبستگی ما هستی، اگر تو به جهاد بروی جمع ما پراكنده و همبستگی ما ویران می شود. حضرت عباس (ع) عرض كرد: جان برادرت فدای تو ای آقای من، دیگر سینه ام از زندگی دنیا به تنگ



[ صفحه 182]



آمده است و می خواهم از این منافقین انتقام بگیرم. امام حسین (ع) فرمودند: حالا كه به میدان می روی پس اندكی آب برای این بچه ها پیدا كن. راوی می گوید: وقتی امام حسین (ع) به برادرش عباس (ع) اذن میدان داد، حضرت عباس (ع) چون كوهی عظیم و در حالی كه قلبش همانند صخره ای مستحكم و استوار بود به مبارزه برخاست، چرا كه او سواری شجاع و پهلوانی دلاور بود و در پرتاب نیزه و شمشیر زنی در میدان مبارزه با كفار جسارت فراوانی داشت.

و از كلام خود آن حضرت در نقل دیگری چنین استفاده می شود كه نه برای جهاد به میدان رفت بلكه برای تهیه آب بود وقتی كه شنید صدای العطش اطفال را.

فلما سمع العباس ذلك رمق بطرفه الی السماء و قال الهی و سیدی ارید ان اعتد بعدتی و املاء لهولاء الاطفال قربة من الماء فركب فرسه و اخذ رمحه و القربة فی كتفه و قصد الفرات [2] .

وقتی عباس (ع) صدای العطش كودكان را شنید رو به آسمان نموده و عرض كرد: خدایا، ای آقا و مولای من، می خواهم تمام توانم را به كار گیرم و برای این كودكان مشكی پر از آب كنم، سپس آن حضرت سوار بر اسبش شد و نیزه ای را برداشت و در حالی كه مشكی بر دوش داشت به سوی فرات رفت.


[1] العوالم ص 385، اسرار الشهادات ج 2 ص 395.

[2] كلمات امام حسين (ع) ص 472، اسرار الشهادات ج 2 ص 396.